ايت خدمت

شرح زندگي عالم رباني

زندگينامه عالم كامل عالم وارسته عارف به حق حضرت حجه الاسلام والمسلمين حاج شيخ علي بروجردي(ره)

آيت خدمت

مقدمه

شهرستان بروجرد، از توابع استان لرستان، از نادر شهرهاي كشور پهناور ايران است، كه علما و فرهيختگان بزرگي از دامان اين شهرستان برخاسته‌اند و خدمات شاياني به جامعه علمي و فرهنگ اسلام و تشيع نموده‌اند. تاريخ پرافتخار اسلام، مملو از مجاهدت و ايثار انسان هاي وارسته‌اي است كه با تأسي به اسلاف پاك خود در تحقق اهداف مقدس الهي و اشاعه فرهنگ غني تشيع، نقش مؤثري ايفا نموده‌اند و اين كه ما راويان حكايت يكي از آنانيم، حكايت روشن و درخشان عالمي كه جز به انجام وظيفه و عمل به تكليف شرعي نينديشيد و چه خوب زندگي خود را وقف سرافرازي اسلام نمود.

و در اين راه، خستگي و ستوه به آستان بلند همتش راهي پيدا نكرد. او در تاريخ شكوهمند نظام مقدس اسلامي ياوري امين براي امام راحل، پشتيباني صادق براي رزمندگان اسلام، خادمي دلسوز براي محرومان و عالمي معتقد به ولايت مطلقه فقيه بود و آن هنگام كه دفتر عاشورائيان گشوده بود، فرزند خويش (حسين) را در گرماي شورآفرين شهادت، فداي اسلام و قرآن نمود و سرانجام خود نيز با كوله‌باري از اخلاص و ايثار و تعهد و تعبد از اين عالم خاكي پركشيد و به جوار رحمت حق شتافت.

ميلاد و كودكي

حجت الاسلام حاج شيخ علي ستاري، در تاريخ 1309/6/4 ش. در روستاي ونايي در 17 كيلومتري بروجرد، در خانواده‌اي روحاني ديده به جهان گشود. هنوز بيش از ده روز از ولادتش نگذشته بود كه والده مكرمه‌اش، دار فاني را وداع گفت. پدرش مرحوم شيخ عبدالستار كه از علماي بزرگوار بود، كودك ده روزه خود را در روستاي كفشگران به دايه سپرد. و بدين گونه اولين سفر پرستوي مهاجر آغاز شد و تا پايان دوره شيرخوارگي، دور از خانه در روستاي مذكور بسر برد.

او در سنين كودكي در محضر و مكتب والد ارجمندش به فراگيري علوم قرآني همت گماشت و طولي نكشيد كه در كوي و برزن و دشت و دمن زبانش به ذكر قرآن جاري شد. او در همان اوايل كودكي مجدانه مشغول به تحصيل و تلاش و كوشش شد و در كارهايي كه در روستا به كمك پدر و اعضاي خانواده مي شتافت و در كنار تحصيلش در كارهاي كشاورزي و دامداري و امورات خانواده كمك مي كرد و تا 18 سالگي مشغول اين كارها بود. پس از آن به دليل علاقه زيادي كه به روحانيت داشت، مصمم به ادامه اين راه شريف شد.

ويژگي هاي اخلاقي

حاج شيخ علي ستاري، عالمي عارف و فرزانه و وارسته، روستازاده‌اي دانشمند از خيل ايثارگران و مجاهدان بود كه بر بلنداي قله زيباي خرد و عاطفه ايستاد. او خوب فهميده بود كه «...لن تنالوا البرّ حتّي تنفقوا ممّا تحبّون...» و عاشقانه محبوب‌ترين سرمايه، يعني جان گرانقدرش را بي پيرايه و سخاوتمندانه انفاق نمود.

از ويژگي هاي او كه هميشه بدان توجه داشت، ساده زيستن و درس ساده زيستي بود. او با ساده زيستي و پارسايي در كلبه محقرش به عافيت طلبان و منفعت خواهان آموخت كه بايد خود را رها كرد و از سد عظيم خودخواهي، خودمحوري، تجمل گرايي، اسراف و تبذير و دنياطلبي گذر كرد، تا به معبود خود رسيد.

از ويژگي هاي ديگر او تواضع بي حد و حصر ايشان بود. گويي در درياي بيكران تواضع و فروتني شناور بود و هرگز به دنبال آوازه و اشتهار - كه عامل سقوط و دوري انسان ها از اصالت و هويت ديني، اخلاقي و اجتماعي است - نبود. اين جمله از اوست كه «همين آوازه‌ها و اشتهار باعث سد راه كارهاي خير مي شود و نمي گذارد كه انسان در اوج آسمان‌ها به پرواز درآيد و به خداي خود برسد.» و براي اين كه انسان بتواند انسان بشود، بايد از خيلي چيزها، خيلي منيت‌ها و خيلي از آرزوها، بگذرد.

و از ويژگي هاي ديگر استاد ستاري آرمان گرايي بود. او به همگان آموخت كه براي نيل به آرمان‌هاي مقدس انساني بايد راحتي و رفاه را بر خود حرام كرد و به ميدان مبارزه آمد و بي شائبه نام و نان، خود را وقف خدمت به مردم نمود. چرا كه معتقد بود: «گر مرد رهي، ميان خون بايد رفت».

ويژگي هاي اخلاقي از ايشان عالمي وارسته و عارف ساخت كه سال ها در سير و سلوك و عرفان و تهذيب نفس و خودسازي چيزي كم نگذاشته و از او انساني والامقام ساخته بود. او در عين حال بسيار گمنام و ناشناخته بود.

از ديگر خصوصيات اخلاقي استاد ستاري مي توان به توكل وي توجه كرد كه در تمام كارها اراده ايشان متكي به نيروي الهي بود. او كارها را با توكل بر خداوند شروع مي كرد و به پايان مي رساند و اگر خداي ناكرده مشكلي پيش مي آمد، بدون هيچ گونه ناراحتي مي فرمود: «هر چه مصلحت خداوند باشد، همان خواهد شد.» استاد در يكي از سفرهاي زيارتي كه به مكه به عنوان مسئول و هم روحاني كاروان بود؛ پول‌هاي افراد كاروان نزد ايشان بود و اتفاقاً پول‌هايي كه نزد ايشان بود، به سرقت رفت همه نگران بودند ولي استاد بسيار روحيه اي آرام داشت و به دوستان سفارش مي كرد: «توكل بر خدا كنيد، نگران نباشيد، خدا خودش همه چيز را درست مي كند.» دوستانش مي گفتند: وقتي استاد اين طور با اطمينان حرف زد، ما چيزي نگفتيم و اذن مرخصي گرفتيم همين كه بلند شديم و خواستيم از آنجا خارج شويم ناگهان بعضي از رفقاي ديگر گفتند: به آقاي ستاري بگوييد يك آقايي آمده با شما كاري دارد. تا اين مطلب را به حاج آقاي ستاري گفتيم، ايشان فرمود: راهنمايي كنيد تا بيايد. ايشان وارد منزل شد و بعد از مدتي رو به آقاي ستاري كرد و گفت: مدتي است كه من سهم وجوهات خود را نپرداخته‌‌ام خواستم شما زحمت بكشيد حساب كنيد تا خدمتتان تقديم كنم هر جور كه صلاح مي بينيد، مصرف كنيد.

جالب اينجاست كه جناب آقاي ستاري وقتي كه حساب كردند دقيقاً به اندازه مقدار پولي بود كه به سرقت رفته بود و بعد از آن، اين پول را تقديم به آقاي ستاري كردند و رفتند و ما از حاج آقاي ستاري سؤال كرديم كه قبلاً ايشان را مي شناختيد؟ فرمود: حتي در طول عمرم يك بارهم با ايشان ملاقات نداشته‌ام و اصلاً ايشان را نمي شناختم.

برخي از دوستانش خاطره ديگر نقل مي كنند: در سفري كه با آقاي ستاري داشتيم براي مشرف شدن به مكه، اتفاقاً هواپيمايي كه سوار بوديم يك هواپيماي روسي بود و مدتي از پرواز نگذشته بود كه هواپيما دچار مشكل و نقص فني شد؛ به طوري كه هر لحظه احتمال سقوط هواپيما بود. در چهره همه مسافرين و خلبانان و مهمانداران آثار ترس و اضطراب نمايان بود، ولي آقاي ستاري روحيه‌اي آرام داشت و زير لب چيزهايي با خود مي گفت و مسافرين و اطرافيان خود را به توكل بر خدا و آرامش دعوت مي كرد.

مهماندار هواپيما كه خانم روسي بود، نقل مي كند: ديگر هواپيما به جايي رسيده بود كه فاصله‌اش با زمين كم شده بود و هر لحظه احتمال سقوط و برخورد با زمين نزديكتر مي شد؛ اين جا بود كه من ديدم آقاي ستاري دستانش را بالا گرفت و با خود چيزي گفت. شايد باورتان نشود، فقط همين اندازه بگويم هواپيمايي كه مي رفت هر لحظه سقوط كند، ناگهان اوج گرفت و به طرف بالا رفت و بعد از مدتي حالت طبيعي خود را حفظ كرد و به راه خود ادامه داد و همه مسافرين صحيح و سالم به مقصد رسيدند و هواپيما در فرودگاه جده به زمين نشست و من رفتم از اين آقا سؤال كردم: شما وقتي كه دستانتان را بالا گرفتيد، با خود چه گفتيد كه اين اتفاق افتاد و هواپيما نجات پيدا كرد؟!

ايشان به من رو كرد و گفت: «ما مسلمان ها هميشه با توكل بر خدا و با توسل به اهل بيت عليهم السلام از هر خطري مي توانيم نجات پيدا كنيم. خداوند در هر حال، حافظ بندگان خويش است».

از خصوصيات بارز اخلاقي ايشان حُسن خلق بود كه براي اطرافيان بسيار تحسين برانگيز بود. اخلاق بسيار نيكو و جذابي داشت. هر كسي كه با ايشان برخورد مي كرد، بسيار دوست داشت كه بتواند دوباره با ايشان ارتباط برقرار كند و اين رابطه دوستي ادامه پيدا كند. حسن خلق ايشان در سفرها كه با افراد مختلف داشتند، بسيار نمايان بود و بسيار نقل مي شود كه مي گويند: استاد ستاري در سفرهايي كه با ما داشتند، آن قدر خوش اخلاق و خوش رفتار بودند كه انسان آرزو مي كرد كه اي كاش پيش مي آمد دوباره با ايشان همسفر مي شديم!

استاد در سفرها هميشه سعي مي كرد كه همه كارها را خودشان به تنهايي انجام بدهد تا ديگران بيشتر از اين سفر لذت ببرند و بيشتر به آن ها خوش بگذرد. مخصوصاً در سفرهاي زيارتي كه دوستان با ايشان بودند نقل مي كنند: استاد ستاري با تأسي به استاد فرزانه‌اش حضرت امام قدس سره هميشه به اين نكته توجه خاص داشت و سعي مي كرد زودتر از ديگران برگردد و از آن طرف هم ديرتر از ديگران از منزل خارج شود تا بيشتر كارهايشان را بتواند انجام دهد و ديگران از اين فرصتي كه پيش آمده، بتوانند بيشتر استفاده كنند و به دعا و نيايش بپردازند و زماني كه از ايشان سؤال شد كه: شما چرا اين كار را مي كنيد؟ مي فرمود: همان طور كه امام بزرگوار فرموده‌اند: «خدمت به زائرين اهل بيت، ثوابش كمتر از زيارت و توسل نيست».

نقل مي شود شبي نماز شبش ترك نشد و دعا و توسل وي قطع نگرديد. و همچنين به نقل از دوستان و نزديكان ايشان: استاد بيش از چهل سفر به مكه مكرمه مشرف شده است (به نحو روحاني كاروان يا نيابت)؛ سفرهايي متعدد به عتبات عاليات داشت، گاهي با وسيله نقليه و گاه با پاي پياده به اين اماكن مشرف شده است.

نقل مي كنند: استاد ستاري در سفرهايي كه براي ديدن دوستان مي رفت مرتباً در سفر و در طول مسير، ذكر خدا مي گفت و قرآن را تلاوت مي كرد.

تحصيل علوم ديني

آقاي علي ستاري در 18 سالگي به دليل علاقه شديدي كه به تبليغ دين اسلام و روحانيت داشت، به سفارش پدر بزرگوارش كه از علماي بزرگ و صاحب نام بود، به انگيزه تبليغ دين اسلام و حل مشكلات مردم فقير و مستضعف به شهر بروجرد هجرت كرد. او قريب به يك سال و نيم در حوزه علميه بروجرد به تحصيل و تهذيب نفس مشغول بود و از محضر علماي بروجرد كسب فيض نمود. اما اقامت در بروجرد نتوانست روح تشنه ستاري را سيراب كند. لذا با كسب اجازه از پدر بزرگوارش هجرتي ديگر آغاز كرد و در جوار مرقد ملكوتي امام علي عليه السلام رحل اقامت افكند. او كه عاشق امامت و جان نثار ولايت بود، بارها فاصله بين نجف اشرف و كربلا را به اتفاق تعدادي ديگر از علما و فضلا، از آن جمله: شهيد سيد مصطفي خميني، پياده پيمود.

استادان

حاج شيخ علي ستاري بروجردي از مصاحبت با ارباب فضل و كرامت و از محضر اساتيد والامقامي همچون امام خميني در عرفان و سير و سلوك و تقوا و پرهيزگاري بهره برد. امام راحل از ايشان شخصيتي ممتاز و معنوي ساخته بود. به طوري كه ستاري در تمام مسائل، امين امام محسوب مي شد.

همچنين وي از محضر آيت الله العظمي حكيم كه ايشان هم مردي وارسته، دانشمند زاهد و عابدي بود و سال ها عمر بابركت خود را در تحصيل علم و عرفان و سير و سلوك گذرانده بود، كسب فيض نمود و همچنين از محضر آيت الله سيد ابوالقاسم خوئي استفاده كرد. استاد ستاري سال ها در محضر آيت الله خوئي در دروس خارج فقه و اصول كسب فيض نمود. از ديگر استادان وي مي توان از آيت الله سيد عبدالهادي شيرازي و همچنين آيت الله مسمع و ميرزا باقر زنجاني نام آورد كه هر كدام از مفاخر جهان اسلام بشمار مي رفتند و از بُعد زهد، تقوا و عرفان و سير و سلوك زبانزد عام و خاص بودند. او خود را به مراتب بالاي علمي رساند به طوري كه در مسائل شرعي به احتياط عمل مي كرد.

دوستان و همدرسان

از دوستان و همدرسان استاد ستاري مي توان از علماي برجسته اي همچون شهيد آيت الله سيد مصطفي خميني ياد كرد كه علاوه بر درس و بحث، در ارتباطات خانوادگي هم بسيار زياد با هم شفيق و رفيق بودند؛ به طوري كه اين دو بزرگوار در تمام زمينه‌ها خصوصاً در سفرها همكاري هاي تنگاتنگي داشتند. مي گويند: در سفر مكه كه قرار بود حاج آقا مصطفي خميني تشرف شود. نزد امام رفتند، امام به ايشان فرمود: اگر حاج آقاي ستاري با شما باشد، خيلي خوب است.

و باز نقل مي كنند: در سفرهاي زيارتي به كربلا و كاظمين و سامرا اكثراً با حاج آقاي ستاري بودند. حاج آقاي ستاري در مصاحبه‌اي كه براي كنگره بزرگداشت حاج آقا مصطفي خميني انجام شده و در كتاب «يادها و يادمان ها» به چاپ رسيده است، نقل مي كند: ما چندين بار با پاي پياده مسير بين كربلا و نجف و كاظمين و سامرا را كه در بعضي اوقات سه روز طول مي كشيد، طي مي كرديم. اين هم سفري، عمق رابطه نزديك استاد ستاري با بيت حضرت امام و به خصوص با شهيد مصطفي خميني را نشان مي دهد.

از ديگر دوستان استاد ستاري مي توان به واعظ معروف و دلسوخته امام زمان، حجة الاسلام والمسلمين حاج شيخ احمد كافي قدس سره ياد كرد. از استاد ستاري نقل مي كنند: وقتي كه حاج مصطفي خميني و حاج آقاي كافي را شهيد كردند، فرمود: «ديگر من تنها شده‌ام!» و مدت ها استاد ستاري از فراق اين دوستان شفيقش غمگين و ناراحت بود.

از همدرسان ايشان مي توان از حجة الاسلام سيد محمدرضا لواساني و آيت الله سيد عباس خاتم يزدي - كه از بزرگان و نماينده مردم يزد در مجلس خبرگان رهبري بود - و همچنين آية الله راستي كاشاني، آية الله غلامرضا رضواني - امام جماعت مسجد سيد عزيزالله در بازار بزرگ تهران و عضو شوراي نگهبان - و حاج شيخ عبدالعلي قرهي نام برد.

اجازات علمي و مالي

استاد ستاري مشهور به عرفان و زهد بود و در صداقت و امانتداري كم‌نظير بود؛ به طوري كه از طرف اكثر علماي عظام اجازه دريافت وجوهات داشت كه در ذيل به اجازه آيات عظام اشاره مي شود.

حضرت امام خميني قدس سره در اين باره مي فرمايد: «از نظر مالي آقاي ستاري از خود آدم مطمئن‌تر است.» و در جاي ديگر دارد كه هرگاه مردم به مرحوم حاج سيد مصطفي خميني جهت تحويل وجوهات مراجعه مي كردند، ايشان مي فرمود: «به حاج آقاي ستاري تحويل بدهيد».

و آن قدر آقاي ستاري مردي متواضع و بدون اشتهار و آوازه بود كه تا زمان عروج ملكوتي ايشان، حتي نزديكانش از اين همه اجازات ايشان از علماي عظام بي اطلاع بودند و بعداً آشكار شد.

 

اسامي مشايخ اجازات ايشان از اين قرار است:

  • 3. آيت الله سيستاني كه در تاريخ 28 ذي الحجه 1415 ق. صادر فرموده‌اند.
  • 4. آيت الله سيد علي خامنه‌اي كه در تاريخ 25 صفر 1416 ق. صادر فرموده‌اند.
  • 5. آيت الله اراكي كه در تاريخ 19 ذي الحجة 1414 ق. صادر فرموده‌اند.
  • 6. آيت الله محمدتقي بهجت كه در تاريخ 1415 ق. مطابق با 1374/2/5 ش. صادر فرموده‌اند.
  • 7. از طرف آيت الله فاضل لنكراني كه در 27 ذي القعده 1416 ق. صادر فرموده‌اند.
  • 8. از طرف آيت الله سيد عبدالهادي شيرازي كه در 29 جمادي الثاني 1380 ق. صادر فرموده‌اند.
  • 9. آيت الله محمدرضا گلپايگاني.

شاگردان

استاد ستاري فردي بسيار فعال و تلاشگر در زمينه خدمت به مردم بود؛ وي تدريس به صورت عمومي را كمتر بدست آورد ولي افراد بسياري را تشويق و كمك كرد درس طلبگي فرابگيرند و در مناطق خود به تبليغ دين بپردازند.

با كمك، پيگيري و راهنمايي‌هاي دلسوزانه ايشان افراد زيادي به قم آمده و به تحصيل علوم ديني پرداختند و از نظر علمي و معنوي به درجاتي رسيدند؛ علاوه بر روستاي خود وي كه هميشه روحاني دائم دارد و نماز جماعت در آن روستا برگزار مي شود. امامان جمعه بعضي از بخش ها از اين روستا برخاسته‌اند و اين ها از بركات وجود حاج شيخ علي ستاري است.

فعاليت‌هاي ايشان

1. فعاليت فرهنگي:

استاد ستاري با برخورداري از بينش فرهنگي «تعليم و تربيت» را نياز زمان تشخيص داده بود و به مانند معلمي آگاه، مديري دلسوز و مدبري متعبد، دين و دانش را به هم آميخت و به اعتلا و ارتقاي آموزش و پرورش فرزندان اين سرزمين انديشيد. ايشان با فراهم كردن زمينه كارهاي زيربنايي مثل ساختن دبيرستان دخترانه احمديه در روستاي وناي كه تا آن روز مردم خيلي به علم و دانش و همچنين نسبت به تعليم و تربيت دختران، اين آينده سازان و اين مادران الگوي آينده جامعه اسلامي بهايي نمي دادند و حتي اگر كساني هم مي خواستند دختران خود را به دبيرستان بفرستند، چون راه دور بود و مي خواستند دختران به بروجرد براي ادامه تحصيل بروند و با مشكلات زيادي روبرو بودند، از ادامه تحصيل بازمي ماندند و به همين خاطر استعدادهاي بالا و سرشار از بين مي رفت. ولي با كار زيربنايي استاد ستاري اين جو را شكست و گفت: دختر و پسر فرقي ندارد و همه مي توانند با فراگيري دين و دانش در تمام زمينه‌هاي انساني افتخار بيافرينند. دختران هم مي توانند با تحصيل دانش، مادران خوبي براي فرزندان خود باشند و فرزندان امت مسلمان را بر پايه اسلام راستين تربيت كنند. ساختن دبستان دخترانه حضرت فاطمه سلام الله عليها و همچنين مدرسه امام علي عليه السلام از ديگر كارهاي ايشان بود.

2. فعاليت سياسي:

استاد ستاري به دليل قداست و كياستي كه داشت، از همان اوايل شروع نهضت مقدس در سال 1342 ش. محرم راز از امام و بيت امام گرديد و سفير حضرتش در كشورهاي مسلمان و شيعه نشين همسايه بود. بارها مخفيانه از نجف به ايران مي آمد و پيك حضرت امام بود. در دوران خفقان ستمشاهي نام او در ليست سياه ساواك قرار گرفت و چندين بار دستگير و بازداشت شد. ولي هر بار با زيركي خاصي از چنگ ساواك نجات پيدا مي كرد و به فعاليت خود ادامه مي داد تا بالاخره در سال 1355 ش. به كشور عزيز ايران برگشت و در شهر كريمه اهل بيت حضرت معصومه سلام الله عليها اقامت نمود. حضرت امام هنگام مراجعت حاج آقا ستاري به ايران، فرمود: «شما كه به قم مي رويد خوبست همانجا بمانيد. اخوي من حاج آقاي پسنديده از من بهتر است. شما در خدمت ايشان باشيد».

در اسفند 1355 ش. حاج آقا ستاري به قم مشرف شد و به خاطر مزاحمت هاي رژيم، سه بار مجبور به جابجايي منزل خويش گرديد و به طور آشكار و پنهان رسالت خويش را به انجام رساند.

در دوران تبعيد امام، از ياران باوفاي امام و نماينده ويژه ايشان در حج بود تا اين كه انقلاب كبير ايران به رهبري امام خميني به ثمر رسيد. هنگام اقامت حضرت امام در قم، استاد ستادي از نزديكان و ملازمان ايشان بود و بعد از پيروزي انقلاب به فرمان امام به اتفاق حاج آقاي شاهرودي، كميته انقلاب اسلامي را در بروجرد تشكيل داد. با آغاز جنگ تحميلي عراق عليه ايران، استاد ستاري نيز با سه فرزند خود لباس رزم پوشيد و همگام با رزمندگان اسلام در ميادين جنگ حضور پيدا كرد تا سرانجام فرزند عزيز و دلبندش حاج محمدحسين ستاري را - كه ديده بان لشكر علي بن ابي طالب عليه السلام بود - در راه قرآن و اسلام تقديم نمود و به افتخار شهادت فرزند نائل آمد.

فعاليت هاي حاج آقاي ستاري در زمان جنگ در جبهه‌ها محدود نبود بلكه او به امر امام به كشورهاي شيخ نشين خليج فارس مي رفت و كمك هاي نقدي و جنسي آن ها را به سمت جبهه‌ها گسيل مي داشت كه طي چند مرحله، چهارصد دستگاه جيپ، لنكروز و آمبولانس، مملو از البسه و لوازم مورد نياز جنگ به جبهه‌هاي حق عليه باطل رسانيد. به همين جهت از طريق عوامل آمريكا، ورود ستاري به كشورهاي خليج فارس، خصوصاً كويت ممنوع گرديد.

با عروج ملكوتي حضرت امام، لطمه جبران ناپذيري بر روح و جسم ستاري وارد شد. ستاري با تمام وجود، عاشق سيره و سنت امام بود و جدايي مراد از مريد به منزله جدايي روح از جسم بود. ستاري هر چند در زمان حضرت امام نيز تصدي هيچ يك از امور اجرايي را نداشت، اما همچنان با اعتقاد راسخ به «ولايت مطلقه فقيه»، و رهبري حضرت آيت الله خامنه‌اي به تمام معنا عالمي سياستمدار، عارفي زاهد، مجاهدي پرتوان و سربازي گمنام در خدمت اسلام و انقلاب اسلامي بود. او هميشه مي فرمود: «بهترين افتخار من اين است كه لباس سربازي امام زمان عجل الله تعالي فرجه شريف را به تن دارم».

3. فعاليت‌هاي اجتماعي و عمراني:

استاد ستاري سرمايه عمر خويش را با خدا سودا كرده بود. او در خدمت به مردم لحظه‌اي مضايقه نكرد و زمان بسياري را به اين كار اختصاص مي داد. هر چند خود دنياي آرامي داشت، اما لحظه‌اي آرام نبود. همواره در راه زدودن چهره كريه فقر از جامعه در حركت و تلاش بود، قدم هاي استوارش هميشه براي محرومين و مستمندان در تكاپو و جنبش، چشمان نافذش همواره به دنبال كشف آثار حرمان و عقب ماندگي در جستجو و قلب دردمندش نه براي خود كه براي هموطنانش پيوسته در تپش و تلاطم بود. او با صبر و شكيبايي در كار ساختن جامعه‌اي نمونه بدور از ستيز و كشمكش بود و سينه‌اي به فراخناي جهان آكنده از قصه‌ها و غصه‌ها و درد دين داشت. اما هيچ گاه آن همه راز دل را بر زبان جاري نكرد.

او عمر گرانقدر خود را وقف ساختن و تأسيس نهادها و مؤسسات خيريه كرد. از جمله در تأسيس و تكميل دبيرستان احمديه در روستاي وفايي، بيمارستان قلب در بروجرد، بيمارستان حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها، دبيرستان امام علي عليه السلام دبستان يازده كلاسه حضرت حضرت زهرا سلام الله عليها، حسينيه بقية الله عجل الله تعالي فرجه شريف، توسعه مساجد خاتم الانبياء صلي الله عليه و آله در بروجرد، مسجد امام زمان عجل الله تعالي فرجه شريف، در روستاي كپرجودكي، مسجد روستاي بركت آباد، مسجد امام صادق عليه السلام در روستاي وفايي، مسجد روستاي دره نقدي، حسينيه روستاي گلچهران و توسعه حوزه هاي امام صادق عليه السلام و ولي عصر عجل الله تعالي فرجه شريف بروجرد و مؤسسات خيريه در شهرستان هاي قم، اصفهان، مشهد، تهران صدها ميليون تومان هزينه كرد و با اين همه، خود از داشتن يك وسيله نقليه محروم بود. و در وصيت نامه‌اش نوشت: «من غير از خانه قم (كه بسيار كوچك است) يك زمين زراعي كوچك كه ارزش سهم من از آن به صد هزار تومان مي رسد، چيزي ندارم». البته نام نيك استاد شيخ علي ستاري براي هميشه بر فراز مراكز درماني، آموزشي و عبادي بروجرد و بقيه شهرستان ها و روستاها خواهد درخشيد.

آثار نيك

شيخ علي ستاري با آن تصميمي كه براي خدمت به مردم گرفته بود، هرگز مجالي پيدا نكرد تا كتابي را تأليف كند. با آن همه توانايي هاي علمي كه داشت، معتقد بود كه انسان ها بايد با كار و در عمل نشان بدهند كه چه بايد كرد؟ او مرد ميدان عمل بود. او با توكل بر خداوند در كارهايي كه احتياج به آموختن داشت، آن قدر دقيق بود و زود فرامي گرفت مثل اين كه سال ها در اين رشته كار كرده است.

برخي دوستان نزديك او مي گويند: در كار ساخت و ساز، ايشان بسيار ماهرانه نقشه مي كشيد و بر طبق همان نقشه، ساختمان ها را بنا مي كردند؛ به طوري كه هر كسي مي ديد، مي گفت: حاج آقاي ستاري يك معمار و يك مهندس ساختمان است كه سال ها كار كرده و مهارت اندوخته است.

پرواز تا بر دوست

سرانجام قلب انساني وارسته كه در پيمودن راه پرفراز و نشيب كمال، خستگي و ستوه را هرگز احساس نمي كرد؛ و خود را سرباز امام زمان عجل اله تعالي فرجه شريف مي دانست، در مورخ 80/2/2 بر اثر سكته قلبي از حركت بازايستاد و با آرامش روح و اطمينان، همچون مقتداي خويش، به رحمت بيكران حضرت حق پيوست و در جوار تربت پاك فرزند شهيدش در گلزار شهيدان قم به انتظار شفاعت سالار شهيدان حسين بن علي عليه السلام در خاك آرميد. خدايش با انبيا و اوليا محشور گرداند.

غم اين عزيز براي مردم شهيدپرور شهرستان بروجرد و روستاي ايشان سنگين بود؛ در اين مناطق سه روز عزاي عمومي اعلام شد و تمام مغازه‌ها و مدارس تعطيل شد. و در يك كلام:


رفت ستاري كه مردي عاشق وارسته بود × سال ها پيش از وفات خود به حق پيوسته بود

از همه وابستگي‌هاي جهان بركنده دل × بر خدا و اولياء حق فقط دل بسته بود

تا كند معراج از خود تا خدا، يك يك ز پاي × بندهاي بندگي غير را بگسسته بود

دسته وارسته و داراي حسن عاقبت × اهل علمند و عمل، اين مرد، از آن دسته بود

از جواني تا به پيري با تلاش و پشتكار × بر كمر در راه دين، دامان همت بسته بود

داد نيكو امتحانِ مال و جان و آبرو × كز همه اقبال و ادبار جهان وارسته بود

خوب آمد در جهان و خوب ماند و خوب رفت × قدر خوبي را به دنيا، خوب چون دانسته بود

آن كه عمري بود كارش، ياري افتادگان × بر چنين تجليل و تكريمي به حق شايسته بود

با دلي آرام چون روح خدا رفت از جهان × بس كه از قيد علايق همچنان او، رسته بود

در كمال بندگي اين عالم پرهيزگار × بر خدا تنها اميدش با دل بشكسته بود.


بازماندگان

استاد ستاري در نجف اشرف متأهل شدند كه خداوند از آن ازدواج مبارك و باسعادت سه پسر دو دختر به ايشان عنايت فرمود. فرزندان صالح و بامعنويت او عبارتند از:

  • 1. آقاي محمدحسن، كه فرزند بزرگ است و مدتي به تحصيل علوم ديني مشغول بود و در حال حاضر هم به نشر كتاب در تهران مشغول است.
  • 2. شهيد والامقام محمدحسين؛ او اين دنيا را براي خويش بسيار كوچك ديد، به همين خاطر با نوشيدن شربت شهادت به آرزوي ديرينه خود رسيد.
  • 3. جناب دكتر محسن ستاري؛ ايشان هم با توفيقي كه خداوند به ايشان عطا كرده، يار و ياور محرومان است.

دختران ايشان، خانم ها: معصومه و زهرا ستاري، از بانوان عفيف و ارزشمند جامعه اسلامي هستند و سال‌هاست تشكيل خانواده داده و با دو عالم بزرگوار آقايان: رحماني و بهرامي ازدواج كرده‌اند.

در سوگ ستاري

در تشييع جنازه حضرت استاد ستاري جمع كثيري از علما و روحانيون شركت نموده و همچنين بعضي از آن ها پيام هاي تسليتي به بيت ايشان ارسال كرده‌اند. در زماني كه استاد ستاري به لقاءالله پيوست، رسانه‌هاي خبري رحلت ايشان را مخابره كردند. مطبوعات هم در زمان رحلت استاد ستاري مقاله‌هايي در زمينه شخصيت، خدمات و درگذشت ايشان به چاپ رساندند؛ از جمله روزنامه هاي كيهان (13/2/80)، جمهوري اسلامي (5/2/80) و آفتاب يزد (4/2/80).

  • در پايان از كليه افرادي كه ما را در جمع آوري اين مقاله ياري رساندند، كمال تشكر و قدرداني را داريم.

منابع:

(1). مصاحبه با خانواده آقاي ستاري (دكتر محسن ستاري فرزند ايشان).

(2). مصاحبه با داماد ايشان (حاج آقاي رحماني).

(3). زندگينامه ايشان.

(4). مصاحبه با حجة الاسلام عباس قرهي (در دفتر آيت الله بهجت، قسمت وجوهات).

(5). مصاحبه با حجة الاسلام پارسا (نماينده طلاب بروجرد).

(6). نقل از فرزند ايشان از قول آقاي دكتر باهر راجع به فعاليت هاي آقاي ستاري در دفاع مقدس.

(7). روزنامه كيهان، ص 11، پنجشنبه 13/2/80.

(8). روزنامه جمهوري اسلامي، ص 5، 5/2/80.

(9). روزنامه آفتاب يزد، ص 5، قسمت خبرهاي كوتاه، 80/2/4.

(10). يادها و يادمان ها، ص 376 به بعد. (اين كتاب به مناسبت بزرگداشت سيد مصطفي خميني از طرف آثار نشر امام قدس سره به چاپ رسيده است).

(11). پيام تسليت اداره آموزش و پرورش منطقه اشترايان.

(12). پيام تسليت رئيس اداره آموزش و پرورش بروجرد.

(13). پيام تسليت نماينده مردم بروجرد در مجلس شوراي اسلامي.

(14). پيام تسليت هيئت نجفي هاي مقيم قم.

(15). پيام تسليت شبكه بهداشت و درمان شهرستان بروجرد.

(16). دوماهنامه آسماني ها.

(17). ويژه‌نامه سومين جشنواره سراسري مدرسه سازان ص 57 (21/8/1379).

(18). روزنامه اطلاعات.

(19). همايش ملي خيرين مسكن ساز، در 22 و 23 ارديبهشت ماه 79 در مشهد مقدس.

(20). اجازات از مراجع عظام كه به ايشان داده‌اند.